loading...
قرآن و معارف
سیدمحسن میرزایی بازدید : 312 چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

نام : محمد رفعت

ملیت : Egypt

سال تولد : ۱۳۰۰ هـ . ق

وی از مفاخر جهان اسلام در زمینه تلاوت قرآن کریم بوده است و در علم قرائات روشی منحصر به فرد داشته و در میان قاریان بزرگ جهان جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است . مرحوم استاد محمد رفعت در سال ۱۳۰۰ ( ه . ق ) ( مطابق با ۱۲۶۱ ه . ش ) در شهر قاهره ، دیده به جهان گشود . او در سن شش سالگی به بیماری شدیدی مبتلا شد، بدین جهت بینایی خویش از دست داده و تا پایان زندگی از این نعمت محروم گردید . زایری که سال ها قبل به شوق زیارت « بیت الله الحرام » به حجّ مشرف شده بود ، نقل می کند که هنگام بیتوته در مناء به مسجد خویش وارد شدم ، ناگهان خیل عظیمی از زایران شهرهای مختلف را مشاهده نمودم که در این مسجد گرد آمده و به تلاوت قاری نابینایی که در بالای صفّه نشسته و با صدایی بسیار زیبا و ملکوتی قرآن را قرائت می کرد ، گوش سپرده اند . در آن لحظه از نوای قرائت استادانه او متحیّر شده ، از خود بیخود گشتم ، چرا که تاکنون چنین صوت زیبایی را که متناسب با معنی آیات قرآن باشد از دیگری نشنیده بودم . آنگاه که او دهان به تلاوت می گشود خیل جمعیت که از کشورهای گوناگون در آن محل جمع شده بودند ، مهر سکوت بر لب زده و مشتاقانه قرائت وی را استماع می کردند . و… آن قاری کسی جز امیر القرّاء ، استاد شیخ محمد ، محمود رفعت نبود . گویند : در آن زمان که کودکی بیش نبود ، چون شیخ علی محمود ، صوت زیبای او را شنید ، به شدّت گریست ، تا بدانجا که به حالت اغما افتاد. وی زمانی که دریافت که این کودک نابینایی است که چنین زیبا نغمات قرآن را سر می دهد ، در حالی که می گریست ، به همراهان او وعده داد که در آینده ای نه چندان دور به مرتبه ای بس والا خواهد رسید . و به حقیقت نیز چنین شد ، تا بدانجا که گوی سبقت را از شیخ علی محمود و احمد ندا در ربوده و بر آنان در این مجالس پیشی گرفت . آری نام شیخ محمد رفعت ، در تاریخچه قرائت قرآن نامی است بس آشنا . نامی که همگان را شهرت و عظمتش در رسیده است . نامی که پیرامون او افسانه های بیشماری رونق گرفت . چه او را نابغه ای شگفت می پنداشتند . مفتی سوریه پس از وفات وی در وصف استاد می گوید : اسلام ، با وجود او جوانی و نشاط از سر گرفت. گویند یکبار افسری کانادایی به نزد مدیر رادیوی انگلیس آمده ، از او درخواست کرد تا ملاقات او را با شیخ رفعت فراهم آورد ، چرا که پس از استماع صوت شیخ تحت تاثیر واقع شده ، پذیرای دین اسلام شده بود . صوت روح بخشی که سکینه روح و جان و عواطف است . مدیر رادیو نیز به خواسته این شخص پاسخ مثبت داده ، و زمینه ملاقات او را با شیخ فراهم کرد تا جایی که آن مرد توانست مدتی را در کنار او زندگی کند . این افسر پس از انقضای این مدت با بازگشت به سرزمینش – در وصف چنین نابغه ای که تمامی ویژگی ها و خصایص نبوغ در او جمع گردیده بود – مقاله ای را به رشته تحریر در آورد . وی در آن مقاله عنوان داشت که شیخ ، اولین و تنها قاری قرآنی است که تعدادی بیشمار از غیر مسلمانان شیفته قرائت های زیبای او گشته اند . نخستین کسی که با تشویق های خود وی را به سوی آموزش و قرائت قرآن کشانید ، پدرش شیخ محمود بود و سپس نزد شیخ محمود حنفی که در شناخت الحان قرآنی استاد برجسته ای بود شروع به فراگیری قرآن کریم نمود . مجله « کلّ شیء » از جمله نشریات معاصر استاد ، در شماره ۵۵۴ خود می نویسد : « در روز های سه شنبه و جمعه هر هفته وقتی ساعت به ۹ می رسید ، در محلی که جلسه قرآن برای استاد محمد رفعت تشکیل می شد انبوهی فوق العاده از جمعیت مسجد را احاطه می کرد ، آنگونه که دیگر در آن مسجد مکانی خالی از جمعیت یافت نمی شد . در این هنگام تلاوت استاد محمد رفعت در این مجلس مستقیماً از رادیو به سرتاسر کشور پخش می گردید و همگان می توانستند از صوت دلنشین استاد که معانی آیات قرآن را نیز در اذهان مستمعین بر جای می گذاشت استفاده کنند . و همراه با احساسی از شوق و حوصله که حاصل تاثیر آیات نورانی قرآن و صوت دلنشین استاد بود به تلاوت نابغه دوران خود گوش فرا دارند . و این در حالی است که در آن ساعت خیابان ها و محلات شهر خالی از سکنه شده و بدین طریق ، این قاری قرآن با صوت زیبایش توانسته بود مردم را به سوی قرآن جذب نموده و به قولی به آنان حیاتی دوباره ببخشد » . مشهور است که در سال ۱۳۵۶ ه. ق . رادیوی بریتانیا تلاوت سوره هود مرحوم استاد رفعت را که در مدت سه روز در مسجدی که جمع کثیری از مردم برای استماع آن اجتماع کرده بودند ، ضبط نمود و بدلیل برخورداری از کیفیت بالایی که این نوارها از لحاظ صوت ، لحن وعلم تجوید و قرائت ، دارا است اکنون به عنوان یکی از مفاخر بزرگ بریتانیا محسوب می شود . استاد رفعت نیز در همین مکان « قصار السور » را با چهارده روایت قرائت نمود . تنها فرزند استاد ، محمود رفعت است که هم اکنون در قید حیات می باشد . از جمله کسانی که در قرائت خویش به تلاوت های استاد رفعت استناد می جویند ، استاد ابوالعینین شعیشع می باشد . نیز استاد مرحوم عبدالباسط در ایام جوانی به تقلید از این استاد بزرگ می پرداخته است . شیخ ابوالعینین شعیشع در رابطه با آشناییش با استاد چنین گوید که : « من افتخار شاگردی در محضر استاد را دارم ، چرا که از ایشان تاثیر بسیار گرفتم . حتی آن زمان که در محل زندگی خود بودم و صدای استاد از رادیو به گوش مستمعین می رسید ، در آن زمان صدای شیخ رفعت تنها صدایی بود که از رادیو پخش می شد . او در مکان مرتفعی به تلاوت می پرداخت و من همواره حریص بر دیدار استاد بودم . درست ۳۴ سال پس از تاسیس رادیو من با شیخ آشنا شدم . در آن زمان بسیاری از مردم به آواز گوش می دادند و برخی به مسائل دیگر . اما اشتیاق من به صوت شیخ تا آنجا بود که همواره به مکان تلاوت شیخ می رفتم – آن زمان از ساعت ۹ تا ۳۰/۹ شب برنامه صحبت شیخ از رادیو پخش می شد- با وجود اینکه هوا بسیار سرد بود و من کودکی بیش نبودم ، در آن محل می ماندم و پس از تمام شدن برنامه صحبت شیخ به منزل باز می گشتم وهمواره سعی می کردم از او تقلید کنم ، پره ای اوقات موفق می شدم . و گاهی نیز نمی توانستم اما تلاش خود را به کار می بردم . زمانی که کارم را تازه در رادیو شروع کردم . برای اولین بار بود که ایشان را ملاقات می کردم ؛ استاد در حال تلاوت سوره ای بودند و من گوش می کرم ، پس از آن که تلاوت خود را به پایان رساندند ، جلو رفتم و دستهایشان را بوسیدم . استاد پرسیدند : شما چه کسی هستید ؟ گفتم : شعیشع هستم . شیخ در این هنگام مرا در آغوش کشید و با صدای آرامی گفت : بیا فرزندم ، بیا جلو . من از مدتها پیش می خواستم صدای تو را بشنوم . البته پیش از آن من در رادیو برای اولین بار قرائتی کرده بودم و شیخ صدای مرا شنیده بود . من هم هرگاه به مسجد می رفتم نزدیک نمی آمدم ، اما گویا شیخ مشتاق بود که صدای مقلدش را بشنود و او را از نزدیک ببیند ، هر چند که به خوبی تقلید نمی کردم امّا کم کم با تکرار پیشرفت کردم . بار دیگر وقتی برای خواندن نماز به مسجد رفته بودم ، خود را به شیخ معرفی کردم ، ایشان مرا بسیار تشویق و تشجیع کردند ، تا به آن حدّ که دلم از محبت استاد لبریز شد ، و همواره در پی فرصتی بودم که این محبت را جبران کنم . پس از آن جریان از من خواستند نوارهایی را که در رادیو بود تصحیح کنم زیرا یک سری کلمات قرائت شیخ از آن ها حذف شده بود . من هم بلافاصله پذیرفتم ؛ چون به شیخ علاقه فراوانی داشتم و دوست داشتم این نوارها را که از بهترین قرائت های استاد بوده تصحیح کنم . در حالی که استادم در قید حیات نیست ولی همانطور که در زمان حیاتش از وی جدا نبودم هم اینک نیز که سالها از رحلتش می گذرد از وی جدا نیستم». شیخ احمد الرزیقی که از قاریان معروف عصر حاضر است درباره استاد رفعت چنین اظهار می دارد : «مرحوم شیخ رفعت ـرحمه الله ـ در قراءات تبحری کامل داشت در علم وقف و ابتدا مسلط بوده و خداوند در صورت ملکوتی وی نعمتش را به کمال رسانده و نیز به شناخت مقامات الحان قرائت را عطا کرده بود چنان که استاد آیه ای را در مورد وعده ها و توصیف بهشت تلاوت می کرد در آن آیه نغمه و آهنگی را انتخاب می نمود که شنونده کیفیت بهشت را می توانست تجسم کند و یا اگر آیه ای را در مورد عذاب تلاوت می کرد با انتخاب الحان مناسب شدت عذاب و آتش جهنم را به مستمع می فهماند » . آری شدت اشتیاق مردم به تلاوت استاد رفعت تا بد آن حدّ بود که سالنهای مخصوصی برای مستمعین شیخ ساخته شد . هرچند که این سالن ها ، امروزه با رحلت اکثر یاران شیخ خالی مانده و از بین رفته اند اما بسیاری از آن ها هنوز به حال خود باقی است . ساعات تلاوت شیخ در ایام سه شنبه و جمعه ، ساعاتی مقدس در نظر تمامی مسلمین جهان بود ؛ ساعاتی که مسجد فاضل شاهد انبوهی از جمعیت می شد حال آنکه در آن زمان نه رادیو و نه میکروفونی وجود داشت . از میان کسانی که همواره در محل تلاوت شیخ در رفت و آمد بودند ، استاد « کامل الاشناوی » بود . او می گوید : « من احساس می کنم صوت و لحن او با آن نغمات زیبا دریچه ای از ایمان و معرفت را در قلبم گشود ». شیخ رفعت زمانی از رادیو کناره گرفت اما پس از آنکه باز به رادیو بازگشت ، آرامش و اطمینان ، قلوب تمامی مسلمین را در بر گرفت ، چرا که او چون اسطوره ای در میان مردم مطرح بود . منزلش میعادگاه عاشقان علم و ادب ، مؤمنین و ملحّنین بزرگ بود و آنان همواره بر این مهم اذعان دارند . عاقبت دست تقدیر چنین اراده کرد که این صوت طلایی خاموش گشته، و این تار آسمانها ( قیثاره السماء ) شکسته گردد . آری عاقبت این نابغه بزرگ اسلام در گذشت ، اما صوت چون اضواء پرفروغ خورشید باقی ماند تا همواره رهگشای انسان ها گردد . صوتی که در خدمت کلام خداوند قرار گرفت و به علم قرائت اعتبار دیگری بخشید. سرانجام این ستاره ی پرفروغ در سنین ۶۹ سالگی به سال ۱۳۶۹ ه ق . ( ۱۳۲۸ ه. ش . ) در شهر قاهره خاموش گردید گرچه یادش هرگز در خاطره ها از بین نخواهد رفت . زندگی و شرح حال این استاد و قاری بزرگ جهان را – که خدمتی شایان در علم قرائت برای عاشقان این راه به انجام رسانیده است – موّرخانی بزرگ از جمله « خیر الدین زرگلی » در کتاب الاعلام و « مذاکرات » با عکس درج نموده اند همچنین در جراید « الصحف المصریه » و « اخبار الیوم » مورخه ۱۹۵۰م همزمان با فوت استاد محمد رفعت به درج شرح حال و زندگی نامه این قاری قرآن پرداختند . خیر الدین زرگلی در کتاب خویش چنین می نویسد : « محمد بن رفعت ، از مشهورترین قاریان عصر حاضر و آگاه ترین آنان به مواقع وقف و ابتداء در آیات قرآن کریم می باشد . او در قاهره ولادت یافت و در همان جا به رحمت خداوند پیوست . او در آغاز کودکی روشنایی دو چشمش را از دست داد . استاد رفعت در زمینه ی وقف و ابتدا و تجوید و ترتیل قرآن سبکی متمایز ابداع کرد ، صوت زیبا و دلنشین او چنان بود که قلبها را مسحور ساخته و شیفته خویش می نمود . او با الحان و نغمات موسیقی در قرآن آشنا بود . تلاوتهای بسیاری از این استاد در رادیوی مصر و لندن موجود است »


سیدمحسن میرزایی بازدید : 208 چهارشنبه 04 اردیبهشت 1392 نظرات (0)

استاد عبد الباسط محمد عبد الصمد
ولادت و نسب:
استاد عبدالباسط محمد عبد الصمد در سال 1927 در روستاى المزاعزه يکى از توابع شهر اَرمنت در استان قنا در جنوب مصر متولد شد، او در مکانى پاک که به امر قرآن کريم از حيث حفظ و تجويد اهتمام مىشد متولد شد،جدّ او استاد عبدالصمد از مردان با تقوا و از حافظان قرآن که از نظر حفظ قرآن کريم و تجويد و احکام آن مردى متمکّن بود،و پدر بزرگِ مادرى او عارف بالله استادِ جليل ابو داود صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت، مى باشد ، اما پدرش استادعبدالصمد يکى از مدرّسين حفظ و تجويد قرآن کريم بود، 2 برادر او محمود و عبدالحميد در آموزشگاه (مکتب) قرآن را حفظ مى کردند و برادر کوچک آنها عبدالباسط هم در سن 6 سالگى به ايشان ملحق گرديد.
اين کودک با استعداد به مکتب استاد امير در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترين وجه از او استقبال کرد چرا که آثار مهارتهاى قرآنى را (که با شنيدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح وشام براى او حاصل شده بود) دراو ديده بود، استاد امير جمله اى از امتيازات و استعدادها را در شاگرد مستعدّش مى ديد که او را از سايرين ممتاز مى ساخت مانند سرعت فراگيرى ، هوش و ولع شديد در تبعيّت از استاد ، و دقت در خوب اداء کردن مَخارج الفاظ و وقف و ابتداء و صوت زيبائى که گوشها را با شنيدن و يا گوش دادن به آن مى نواخت…
استاد عبدالباسط در گفتگوهاى خود گفته است: (( سنّم 10 سال بود که حفظ قرآن کريم را در خلال اين مدّت به پايان بردم و مانند نهرى روان از زبانم جارى مى شد، پدرم کارمندى در وزارت نقل و انتقال وپدر بزرگم از علماء بود … من از ايشان راهنمائى خواستم که قرائتها راچگونه فرا گيرم و آنها مرابه شهر طنطا درشمال مصررا هنمائى کردند تا به دست استاد محمد سليم علوم قرآن و قرائات را فرا گيرم اما مسافت ميان ارمنت که يکى از شهرهاى جنوب مصر است تا طنطا درشمال بسيار دور بود ولى موضوع ، موضوع آينده و برنامه ريزى براى آن بود، اين بود که براى سفر آماده شدم اما يک روز مانده به رفتنم به سوى طنطا از آمدن استاد محمد سليم به ارمنت مطلع شديم، او آمده بود تاکلاسى براى آموزش قرائات در مدرسه دينى ارمنت بر پا کند اهالى ارمنت استقبال شايسته اى از او کردند و پيرامونش حلقه زدند چرا که ايشان مى دانستند اين مرد کيست و قدرت او در علم و قرآن را مى دانستند و گوئى قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوى ما روانه کرده بود اهل بلاد گروهى را با عنوان (اصفون المطاعنه) براى حفظ قرآن، تشکيل دادند بنابراين استاد ، علو م قرآن و قرائات را آموزش مى داد و قرآن کريم را تحفيظ مى نمود ، من به آنجارفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور کردم و متن شاطبيه که متنى مخصوص به علم قرائات هفتگانه است را حفظ کردم.))
پس از اينکه استاد عبد الباسط به سن 12 سالگى رسيد از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه به کمک استاد سليم ـ که از عبدالباسط به هر جا که مى رفت تعريف، مىکرد ـ دعوتهائى به سوى او روانه شد ، چراکه گواهى استاد سليم نقطه اطمينان همه مردم بود.

زيارت ازمَزار بانوزينب (س):
در سال 1950 به زيارت آل بيت رسول الله (ص) و عترت طاهرينش رفت ،آنچه باعث اين امر شد محفلى بود که به مناسبت ولادت زينب کبرى (س) بر پا شده بود،بانيان اين محفل جمعى از بزرگانى از مشاهير قاريان مانند استاد عبدالفتاح الشعشاعى،استاد مصطفى اسماعيل ،استاد عبدالعظيم زاهر و استاد ابو العينين شُعيشَع و غير ايشان ازنخستين قُرّاء راديو بودند…پس از گذشت نيمى از شب و در حالى که مسجد زينبيه از گروهِ انبوه محبين آل البيت (ع) که از هر نقطه آمده بودند موج مى زد،يکىاز نزديکان عبدالباسط از مسئولين مجلس اجازه خواست تا اين جوان با استعداد 10 دقيقه اى را به تلاوت بپردازد ، او اجازه داد وقارى جوان از سوره احزاب در ميان جمعيتى با اين کثرت شروع کرد…سکوت همه جاى مسجد را فرا گرفت و همه ديده ها يه اين قارى کوچک جلب شد که با جرأت در جايگاه قاريان بزرگ نشسته است…اما سکوت دقائقى بيش طول نکشيد و تبديل به فريادهائى شد که مسجد را مىلرزاند،(الله اکبر) (ربنا يفتح عليک)… الخ که اين فريادها مستقيماً از دل برمى خواست،و به جاى 10 دقيقه قرائت به يک ساعت و نيم ادامه پيدا کرد ،حضّار تصور مى کردند که ستونها و ديوارهاى مسجد هم با آنها هم صدا شده اند و گوئى که صداى سنگها را مى شنيدند که تنزيه و تسبيح مى گفتند.

معرفى عبدالباسط به راديو:
با پايان يافتن سال 1951 استاد ضباع از عبدالباسط خواست تا براى قرائت در راديو اقدام کندولى عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعيد و نيز به جهت اينکه راديو يک برنامه خاص و منظّمى را مى طلبد مايل بود که اين قضيه را به آينده واگذار کند امّا از آنجا که خواست وبرنامه هاى الهى مافوق همه اراده ها وبرنامه ها است استاد ضباع نوارى را که عبدالباسط در روز ولادت زينب کبرى (س) خوانده بود ،که بسيار اعجاب برانگيز هم بود، به هيئت داوران راديو داد و همگان از اداء قوى و صوت عالى او تعجب کردند …و به هر حال در سال 1951 عبدالباسط به راديو راه يافت تايکى از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد،پس از به دست آوردن اين شهرت در طول چند ماه ، عبدالباسط ناچار بود که سر پناهى در قاهره بر پا کند و همراه با خانواده اش که ايشان را از صعيد منتقل کرده بود در جوار فرزند رسول خدا زينب (س) اقامت کند بانوئى که مسبّب شهرت و ملحق شدنش به راديو شده بود و به قول ميليونها نفر از مردم او را چون موهبتى به اسلام و مسلمانان هديه کرده بود ، با ملحق شدن اوبه راديو اقبال مردم براى خريد گيرنده هاى راديوئى زياد شد و در اکثر خانه ها گسترش يافت و هر کس دريک روستا يا يک منطقه راديوئى داشت، صداى آن را بلند مى کرد تا همسايگان هم صداى او را بشنوند بالاخص در روزهاى شنبه مضافاً به اينکه محافل خارجى او هم مستقيم بر امواج راديو پخش مى شد.

ديدار از کشورها:
از سال 1952در ماه مبارک رمضان و يا غير رمضان مسافرتهاى او به دورترين نقاط عالم شروع شد، حتى بعضى از دعوتهائى که از او مى شد به مناسبت برگزارى يک محفل نبود بلکه از اودعوت مى شد تا در آن کشور حضور داشته باشد و هنگامى که سوال مى شد به چه مناسبتى از استاد دعوت کرده ايد ؟ مى گفتند: که محفل به خاطر ايشان برگزار شده است چرا که هنگامى که استاد در يک محفلى حضور دارد فضائى از سُرور و شادى در آن مکان حاکم مى گردد … اين قضيه از استقبال کشورهاى مختلف جهان از او در چهار چوب استقبالهاى رسمى و دولتى و يا مردمى معلوم مى شود … رئيس جمهور کشور پاکستان در فرودگاه به استقبال او آمد او را ملاقات کرده و با او مصافحه نمود، در جاکارتا در کشور اندونزى در بزرگترين مساجد آنجا به تلاوت قرآن کريم پرداخت در حالى که هر گوشه مسجد ازحاضرين پر شده بود و جمعيت با مسافت يک کيلومترمربع به خارج مسجد کشيده شده بود ودر ميدانِ مقابل مسجد بيش از 250 هزار مسلمان تا صبح در حالى که سر پا ايستاده بودند به صداى او گوش مى داند…از ميان کشورهائى که عبدالباسط به آنجا سفرنمود هند است ، او به مسافرت به کشورهاى عربى و اسلامى بسنده نکرد ، بلکه شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پيمود تا در همه نقاط به مسلمانان دست پيدا کند… ازمشهورترين مساجدى که در آن به تلاوت پرداخته است ، مسجدالحرام در مکه ،مسجد نبوى (ص) در مدينه منوره ، مسجد الاقصى در قُدس ، مسجد ابراهيمى (ع) در فلسطين و مسجد اَموى در دمشق و مساجد مشهورآسيا ، آفريقا، ايالات متحده، فرانسه ، لندن، هند و اکثر کشورهاى جهان بوده است هيچ روزنامه رسمى و يا غير رسمى از عکس و نوشته هائى که بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدير و احترم است، خالى نيست.

بيمارى و وفات:
مرض قند در اوشدت گرفت ،اما او با تناول غذاها و نوشيدنى هاى مختلف با اين بيمارى به مبارزه مىپرداخت، ولى با اضافه شدن التهاب کَبدى، ديگر توان مقاومت در برابر اين دو مرض را نداشت، او را به بيمارستان دکتر بدران در جيزه بردند ، اما اطبّاء به او توصيه کردند که براى معالجه به لندن برود ، او به آنجا رفت اما پس از اقامت يک هفته اى در آنجا از پسرش ابن طارق که همراه او بود خواست که او را به مصر برگرداند و گوئى که احساس کرده بود که روزگار عمر سپرى شده است و وقت لقاء خداوند نزديک شده و براستى زندگى جز ساعتى نيست که به زودى مى گذرد ، روز وفات او به مَثابه صاعقه اى بود که بر قلوب ميليونها مسلمان در هر مکانى از دنيا واردآمد، هزاران نفر از دوستداران صدا، اداء، و شخصيت او با تمام اختلاف زبان و … جنازه اورا تشعيع کردند ، در اين تشعيع همه سُفراء کشورهاى جهان به نيابت مردمشان حضور داشتند،و چون عبدالباسط سبب پيوند و علاقه در بين بسيارى از مردم در کشورهاى مختلف بود روز 30 فبريه در هر سال روز تکريم از اين قارى بزرگ اعلام شد تا مسلمين به يادِ روزِ 30/11/1988 ياد او را گرامىداشته باشندروزى که او ازميان ما رفت واز زندگى اين دنيا به زندگى جاودانى پيوست.

تعداد صفحات : 3

درباره ما
باسلام من سیدمحسن میرزایی هستم از زرین شهر اصفهان امیدوارم از سایتم خوشتون بیاد و از مطالب ما لذت کافی را ببرید لطفا نظر یادتون نره خوش حالا میشم که با قاریان قرآن آشنایی داشته باشم
روزشمار محرم عاشورا مشاهده چت روم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    از سایتما خوشتون امد؟
    به نظر شما در کدام استان قاریان صدادار خوبی وجود دارد؟
    کدام قاریان از صدای زیبایی بر خوردارند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 28
  • بازدید امروز : 32
  • باردید دیروز : 94
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 142
  • بازدید ماه : 131
  • بازدید سال : 890
  • بازدید کلی : 101,504