عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
خوش به حال دیونه که همیشه خندونه | 0 | 377 | mohsen |
تلاوت سوره طه
سوره تكوير [81].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و داراى 29 آيه است .
محتواى سوره :.
محتواى اين سوره عمدتا بر دو محور دور مى زند:
1ـ آيات آغاز اين سوره بيانگر نشانه هائى از قيامت و دگرگونيهاى عظيم درپايان اين جهان و آغاز رستاخيز است .
2ـ بخش دوم سوره از عظمت قرآن و آورنده آن و تاثيرش در نفوس انسانى سخن مى گويد, و اين قسمت با سوگندهاى بيداركننده و پرمحتوايى همراه است .
فضيلت تلاوت سوره :.
در حديثى از پيغمبراكرم (ص ) مى خوانيم : ((كسى كه سوره اذا الشمس كورت را بخواند خداوند او را از رسوائى در آن هنگام كه نامه عملش گشوده مى شود حفظمى كند)).
در حـديـث ديگرى مى خوانيم كه به پيامبر اسلام (ص ) گفتند: چرا اين قدر زودآثار پيرى در شما نمايان گشته ؟.
فرمود: ((سوره هود, واقعه , مرسلات , عم , و اذا الشمس كورت , مرا پير كرد))زيرا آن چنان حوادث هولناك قيامت در اينها ترسيم شده است كه هر انسان بيدارى را گرفتار پيرى زودرس مى كند.
تـعـبـيـراتـى كه در روايات بالا آمده به خوبى نشان مى دهد كه منظور تلاوتى است كه سرچشمه آگاهى و ايمان و عمل باشد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيه )ـ.
آن روز كه طومار كائنات پيچيده شود!.
در آغـاز ايـن سـوره چـنـانـكـه گفتيم به اشارات كوتاه و هيجان انگيز وتكان دهنده اى از حوادث هـولـنـاك پـايـان ايـن جهان و آغاز رستاخيز برخورد مى كنيم كه انسان را در عوالم عجيبى سير مى دهد, و مجموعا هشت نشانه از اين نشانه ها رابازگو مى كند.
نخست مى فرمايد: ((در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود)) (اذاالشمس كورت ).
مـى دانيم خورشيد در حال حاضر كره اى است فوق العاده داغ و سوزان به اندازه اى كه تمام مواد آن به صورت گاز فشرده اى درآمده و در گرداگردش شعله هاى سوزانى زبانه مى كشد كه صدها هزار كـيـلـومـتـر ارتفاع آنهاست واگر كره زمين در وسطيكى از اين شعله هاى عظيم گرفتار شود در دم خاكستر و تبديل به مشتى گاز مى شود!.
ولـى در پايان اين جهان و در آستانه قيامت اين حرارت فرو مى نشيند, و آن شعله ها جمع مى شود, روشنائى آن به خاموشى مى گرايد, و از حجم آن كاسته مى شود و اين است معنى ((تكوير)).
ايـن حـقـيقتى است كه در علم و دانش امروز نيز منعكس است و ((ثابت خورشيد)) تدريجا رو به تاريكى و خاموشى مى رود.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و در آن هنگام كه ستارگان بى فروغ شوند)) (واذاالنجوم انكدرت ).
(آيـه )ـ در سومين نشانه رستاخيز مى فرمايد: ((و در آن هنگام كه كوهها به حركت درآيند)) (واذا الجبال سيرت ).
از آيات مختلف قرآن استفاده مى شود كه در آستانه قيامت كوهها مراحل مختلفى را طى مى كنند ـ شرح بيشتر در اين باره را در همين جلد در تفسير آيه 20سوره نبا مطالعه فرماييد.
(آيـه )ـ سـپـس مى افزايد: ((و در آن هنگام كه باارزشترين اموال به دست فراموشى سپرده شود)) (واذا العشار عطلت ).
((عشار)) جمع ((عشرا)) در اصل به معنى شتر ماده باردارى است كه ده ماه برحمل او گذشته , و در آسـتـانـه آوردن بـچه است يعنى چيزى نمى گذرد كه شتر ديگرى از او متولد مى شود, و شير فراوان در پستان او ظاهر مى گردد.
در آن روز كه اين آيات نازل گشت چنين شترى باارزشترين اموال عرب محسوب مى شد.
مـنظور اين است شدت هول و وحشت آن روز به قدرى است كه هر انسانى نفيسترين اموال خويش را فراموش مى كند.
(آيه )ـ در اين آيه مى افزايد: ((و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند))(واذا الوحوش حشرت ).
هـمان حيواناتى كه در حال عادى از هم دور بودند, و از يكديگر مى ترسيدندو فرار مى كردند, ولى شـدت وحـشـت حوادث هولناك آستانه قيامت آن چنان است كه اينها را گرد هم جمع مى كند, و هـمـه چيز را فراموش مى كنند, گوئى مى خواهند بااين اجتماعشان از شدت ترس و وحشت خود بكاهند.
و بـه تعبير ديگر: وقتى آن صحنه هاى هولناك خصائص ويژه حيوانات وحشى را از آنها مى گيرد با انسانها چه مى كند!.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و در آن هنگام كه درياها برافروخته شوند))!(واذاالبحار سجرت ).
مـى دانـيـم آب از دو ماده ((اكسيژن )) و ((هيدروژن )) تركيب يافته كه هر دو سخت قابل اشتعال اسـت , بـعـيد نيست كه در آستانه قيامت آب درياها چنان تحت فشارقرار گيرد كه تجزيه شوند و تبديل به يكپارچه آتش گردند.
(آيـه )ـ بـعـد از ذكـر شـش تحول عظيم كه از مقدمات رستاخيز است به نخستين طليعه آن روز بـزرگ اشـاره كـرده , مـى فرمايد: ((و در آن هنگام كه هركس با همسان خودقرين گردد)) (واذا النفوس زوجت ).
صـالـحان با صالحان , و بدكاران با بدكاران , اصحاب اليمين با اصحاب اليمين ,واصحاب الشمال با اصـحـاب الشمال , برخلاف اين دنيا كه همه با هم آميخته اند, گاه همسايه مؤمن , مشرك است , و گـاه هـمسر صالح , ناصالح ولى در قيامت كه يوم الفصل و روزجدائيهاست اين صفوف كاملا از هم جدا مى شوند.
(آيه )ـ سپس به سراغ يكى ديگر از حوادث رستاخيز رفته , مى افزايد: ((ودر آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود:)) (واذا الموؤدة سئلت ).
(آيه )ـ ((به كدامين گناه كشته شدند))؟! (باى ذنب قتلت ).
يـكـى از دردنـاكـتـريـن و وحشيانه ترين پديده هاى عصر جاهليت عرب پديده زنده به گور كردن دختران است كه در قرآن مجيد مكرر به آن اشاره شده , با نهايت تاسف اين مساله به اشكال ديگرى در جاهليت قرون اخير نيز خودنمايى مى كند.
در بـعـضى از روايات در تفسير اين آيه توسعه داده شده , تا آنجا كه شامل هرگونه قطع رحم , و يا قطع مودت اهل بيت (ع ) مى شود.
در حـديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه سؤال شدفرمود: ((من قتل فى مودتنا;Š منظور كسانى است كه در طريق محبت و دوستى ماكشته مى شوند)).
البته ظاهر آيه همان است كه گفتيم , ولى ملاك و مفهوم آن قابل چنين توسعه اى مى باشد.
(آيه )ـ.
آن روز معلوم شود كه در چه كاريم همه ؟.
به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در مورد مرحله اول رستاخيز آمده بود, دراينجا به مرحله دوم آن يـعنى , بروز و ظهور عالم ديگر و حسابرسى اعمال اشاره كرده , مى فرمايد: ((و در آن هنگام كه نامه هاى اعمال گشوده شود)) (واذا الصحف نشرت ).گشوده شدن نامه هاى اعمال در قيامت هم در برابر چشم صاحبان آنهاست ,تا بخوانند و خودشان بـه حساب خود برسند, همان گونه كه در سوره اسرا آيه 14آمده است و هم در برابر چشم ديگران , كه خود تشويقى است براى نيكوكاران ومجازات و رنجى است براى بدكاران .
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايد: ((و در آن هنگام كه پرده از روى آسمان برگرفته شود)) (واذا السما كـشطت ) اين پرده هايى كه در اين دنيا بر جهان ماده و عالم بالاافكنده شده , و مانع از آن است كه مـردم فرشتگان يا بهشت و دوزخ را كه درون اين جهان است ببينند كنار مى رود, و انسانها حقايق عالم هستى را مى بينند.
مـطـابق آيه 49 سوره توبه جهنم هم امروز موجود است , ولى پرده ها وحجابهاى عالم دنيا مانع از مـشـاهـده آن اسـت , همان گونه كه مطابق بسيارى از آيات قرآن بهشت نيز هم اكنون آماده براى پرهيزكاران است .
به هر حال آيه فوق ناظر به حوادث مرحله دوم رستاخيز, يعنى مرحله بازگشت انسانها به زندگى و حيات نوين است .
(آيـه )ـ و لـذا در ايـن آيـه مـى افـزايد: ((و در آن هنگام كه دوزخ شعله ور گردد))(واذا الجحيم سعرت ).
(آيـه )ـ و در ايـن آيـه مـى فـرمايد: ((و درآن زمان كه بهشت (به پرهيزكاران )نزديك شود)) (واذا الجنة ازلفت ).
هـمـيـن مـعـنـى در آيـه 90 سوره ((شعرا)) نيز آمده است با اين تفاوت كه در اينجاتصريح به نام ((متقين )) نشده و در آنجا تصريح شده است .
(آيـه )ـ وبـالاخـره درايـن آيـه , كـه درحـقـيـقت مكمل تمام آيات گذشته وجزايى براى جمله هاى شـرطـيـه اى اسـت كه در دوازده آيه قبل آمده , مى فرمايد: آرى درآن هنگام ((هركس مى داند چه چيزى را آماده كرده است ))! (علمت نفس مـا احضرت ).
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه همه اعمال انسانها درآنجا حاضرمى شود,و علم و آگاهى آدمى نسبت به آنها علمى توام با شهود و مشاهده خواهد بود.
ايـن حـقـيـقـت در آخرين آيات سوره زلزال نيز آمده است ;Š آنجا كه مى فرمايد: ((هركس به اندازه ذره اى كـار نـيـك كـرده بـاشد آن را مى بينيد, و هركس به اندازه ذره اى كار بدكرده باشد آن را مى بيند)).
(آيه )ـ به دنبال آيات گذشته كه سخن از معاد و مقدمات رستاخيزوبخشى ازحوادث آن روز بزرگ مـى گـفـت , درايـنـجا به بحث از حقانيت قرآن وصدق گفتار پيامبر اسلام (ص ) مى پردازد, و در حـقـيـقـت آنچه را در آيات قبل پيرامون معادآمده است تاكيد مى كند و با ذكر قسمهاى آگاهى بخش , مطلب را مؤكد مى سازد.
نخست مى فرمايد: ((سوگند به ستارگانى كه بازمى گردند)) (فلا اقسم بالخنس ).
(آيه )ـ ((حركت مى كنند و از ديده ها پنهان مى شوند)) (الجوار الكنس ).
منظور از اين سوگندها ـهمان گونه كه در حديثى از اميرمؤمنان على (ع ) درتفسير اين آيات نقل شـده ـ پـنج ستاره سيار منظومه شمسى است كه با چشم غيرمسلح ديده مى شود (عطارد, زهره , مريخ , مشترى , و زحل ).
تـوضـيـح ايـن كـه اگـر در چند شب متوالى چشم به آسمان بدوزيم به اين معنى پى مى بريم كه سـتارگان آسمان دسته جمعى تدريجا طلوع مى كنند و با هم غروب مى نمايند بى آنكه تغييرى در فـواصـل آنـها به وجود آيد, گوئى مرواريدهايى هستندكه روى يك پارچه سياه در فواصل معينى دوخـته شده اند, و اين پارچه را از يك طرف بالا مى آورند و از طرف ديگر پايين مى كشند, تنها پنج سـتـاره اسـت كـه از اين قانون كلى مستثناست , يعنى در لابلاى ستارگان ديگر حركت مى كنند گوئى پنج مرواريد ندوخته روى اين پارچه آزاد قرار گرفته اند, و در لابلاى آنها مى غلطند!.
ايـنـهـا هـمـان پنج ستاره عضو خانواده منظومه شمسى مى باشد, وحركات آنهابه خاطرنزديكيشان بـاماست ,وگرنه ساير ستارگان آسمان نيز داراى چنين حركاتى هستنداما چون از ما بسيار دورند ما نمى توانيم حركات آنهارا احساس كنيم ,اين از يكسو.
از سـوى ديـگـر: توجه به اين نكته لازم است كه علماى هيئت اين ستارگان را((نجوم متحيره )) ناميده اند زيرا حركات آنها روى خط مستقيم نيست , و به نظرمى رسد كه مدتى سير مى كنند بعد كـمـى بـرمـى گردند, دو مرتبه به سير خود ادامه مى دهند كه درباره علل آن در علم ((هيئت )) بحثهاى فراوانى شده است .
آيـات فـوق مـمكن است اشاره به همين باشد كه اين ستارگان داراى حركتند(الجوار) و در سير خـود رجـوع و بازگشت دارند (الخنس ) و سرانجام به هنگام طلوع سپيده صبح و آفتاب مخفى و پـنـهـان مـى شـوند, شبيه آهوانى كه شبها در بيابانهابراى به دست آوردن طعمه مى گردند, و به هنگام روز از ترس صياد و حيوانات وحشى در ((كناس )) خود مخفى مى شوند (الكنس ).
به هر حال گويا قرآن مجيد مى خواهد با اين سوگندهاى پرمعنى و آميخته بانوعى ابهام انديشه ها را بـه حـركـت درآورد و متوجه وضع خاص و استثنائى اين سيارات درميان خيل عظيم ستارگان آسمان كند, تا بيشتر در آن فكر كنند و به عظمت پديدآورنده اين دستگاه عظيم آشناتر شوند.
(آيه )ـ در اين آيه , به دومين سوگند پرداخته , مى گويد: ((و قسم به شب ,هنگامى كه پشت كند و به آخر رسد)) (والليل اذا عسعس ).
(آيـه )ـ و سرانجام به سراغ سومين و آخرين قسم رفته , مى فرمايد: ((و به صبح , هنگامى كه تنفس كند))! (والصبح اذا تنفس ).
ايـن تـعـبير شبيه تعبيرى است كه در سوره مدثر بعد از سوگند به شب آمده است كه مى فرمايد: ((والـصـبـح اذا اسـفـر;Š سوگند به صبح هنگامى كه نقاب از چهره برگيرد)) گوئى ظلمت شب هـمـچـون نـقـاب سياهى بر صورت صبح افتاده , به هنگام سپيده دم نقاب را كنار مى زند و چهره نورانى و پرفروغ خود را كه نشانه زندگى وحيات است به جهانيان نشان مى دهد.
(آيه )ـ.
پيك وحى الهى بر او نازل شده !.
در ايـن آيـه به چيزى كه تمام اين سوگندها به خاطر آن ياد شده پرداخته ,مى فرمايد: ((يقينا اين (قرآن ) كلام فرستاده بزرگوارى است [ جبرئيل امين ])) كه ازسوى خداوند براى پيامبرش آورده (انه لقول رسول كريم ).و اين پاسخى است به آنها كه پيامبر(ص ) را متهم مى كردند كه قرآن را خودساخته و پرداخته , و به خدا نسبت داده است .
در ايـن آيـه و آيـات بـعـد پـنـج وصف براى ((جبرئيل )) پيك وحى خدا بيان شده , كه درحقيقت اوصافى است كه براى هر فرستاده جامع الشرائط لازم است .
نخست توصيف او به ((كريم )) بودن كه اشاره به ارزش وجودى اوست .
(آيـه )ـ سـپـس بـه اوصـاف ديگر پرداخته ,مى افزايد:((اوصاحب قدرت است ,ونزد (خداوند) صاحب عرش مقام والائى دارد))! (ذى قوة عند ذى العرش مكين ).
((ذى الـعـرش )) اشاره به ذات پاك خداوند است , گرچه او صاحب تمام عالم هستى است ولى از آنـجـا كـه عـرش ـخـواه به معنى عالم ماورا طبيعت باشد, ويا مقام علم مكنون خداوندـ اهميت بيشترى دارد, او را به صاحب عرش بودن توصيف مى كند.
(آيه )ـ و در چهارمين و پنجمين توصيف مى گويد: ((در آسمانها مورداطاعت (فرشتگان ) و امين است )) (مطاع ثم امين ).
از روايـات استفاده مى شود كه گاه جبرئيل امين براى ابلاغ آيات قرآن از سوى گروه عظيمى از فـرشـتـگـان همراهى مى شد و مسلما درميان آنها مطاع بود و يك رسول بايد درميان همراهانش مطاع باشد.
در حـديـثـى آمـده است به هنگام نزول اين آيات پيغمبراكرم (ص ) به جبرئيل فرمود: ((چه خوب خـداوند تو را ستوده است كه فرموده : صاحب قدرت است , و درنزد خداوند صاحب عرش , قرب و مقام دارد و در آنجا فرمانرواست و امين ,نمونه اى از قدرت و امانت خود را بيان كن !.
جـبرئيل در پاسخ عرض كرد: اما نمونه قوت من اين كه مامور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم , و آن چـهـار شـهـر بود, در هر شهر چهارصدهزار مردجنگجو وجود داشت , به جز فرزندان آنها, من اين شـهـرهـا را از بـيـن بـرداشتم و به آسمان بردم تا آنجا كه فرشتگان آسمان صداى حيوانات آنها را شنيدند, سپس به زمين آوردم , و زيرورو كردم !.
و اما نمونه امانت من اين است كه هيچ دستورى به من داده نشده كه از آن دستور كمترين تخطى كرده باشم )).
(آيه )ـ سپس به نفى نسبت ناروائى كه به پيامبر(ص ) مى دادند پرداخته ,مى افزايد: ((و صاحب شما [ پيامبر] ديوانه نيست )) (ومـا صاحبكم بمجنون ).
تعبير به ((صاحب )) اشاره به اين است كه او ساليان دراز درميان شما زندگى كرده , و همنشين با افـراد شـمـا بـوده اسـت , و او را بـه عـقـل و درايت و امانت شناخته ايد, چگونه نسبت جنون به او مى دهيد؟!.
(آيه )ـ بعد براى تاكيد ارتباط پيامبر(ص ) با جبرئيل امين مى افزايد: ((او(جبرئيل ) را در افق روشن ديده است ))! (ولقد راه بالا فق المبين ).
منظور از ((افق مبين )) همان ((افق اعلى )) و افق آشكاركننده فرشتگان است كه پيامبر جبرئيل را در آن مشاهده كرد.
(آيـه )ـ سپس مى افزايد: ((و او نسبت به آنچه از طريق وحى دريافت داشته بخل ندارد)) (ومـا هو على الغيب بضنين ).
همه را بى كم و كاست در اختيار بندگان خدا مى نهد, او مانند بسيارى از مردم نيست كه وقتى به حقيقت مهمى دست مى يابند اصرار در كتمان آن دارند, و غالبا ازبيان آن بخل مى ورزند.
اگر ديگران به خاطر علوم محدودشان چنين صفتى را دارند پيامبر كه سرچشمه علمش اقيانوس بيكران علم خداست از اين گونه صفات مبراست .
(آيه )ـ و نيز مى افزايد: ((و اين (قرآن ) گفته شيطان رجيم نيست )) (ومـا هوبقول شيطان رجيم ) .
ايـن آيـات قـرآنى هرگز مانند سخنان كاهنان كه از طريق ارتباط با شياطين دريافت مى داشتند نـمـى بـاشد, و نشانه هاى اين حقيقت در آن ظاهر است , چرا كه سخنان كاهنان آميخته با دروغ و اشـتباهات فراوان بود, و بر محور اميال ومطامعشان دور مى زند, و اين هيچ نسبتى با قرآن مجيد ندارد.
(آيه )ـ.
اى غافلان به كجا مى رويد؟!.
در آيـات گـذشـتـه اين حقيقت روشن شد كه قرآن مجيد كلام خداست , چرا كه محتوايش نشان مى دهد كه گفتار شيطانى نيست بلكه سخن رحمانى است , كه به وسيله پيك وحى خدا با قدرت و امانت كامل بر پيامبرى كه در نهايت اعتدال عقل است نازل شده .در ايـنـجـا مخالفان را به خاطر عدم پيروى از اين كلام بزرگ مورد توبيخ قرار داده بايك استفهام تـوبيخى مى گويد: ((پس به كجا مى رويد))؟ (فاين تذهبون ) چرا راه راست را رها كرده , به بيراهه گام مى نهيد؟.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افزايد: ((اين (قرآن ) چيزى جز تذكرى براى جهانيان نيست )) (ان هو الا ذكر للعالمين ).
همه را اندرز مى دهد, هشدار مى دهد, تا از خواب غفلت بيدار شوند.
(آيـه )ـ و از آنجا كه براى هدايت و تربيت تنها ((فاعليت فاعل )) كافى نيست بلكه ((قابليت قابل )) نـيـز شـرط است , در اين آيه مى افزايد: قرآن مايه بيدارى است ((براى كسى از شما كه بخواهد راه مستقيم پيش گيرد)) (لمن شا منكم ان يستقيم ).
آيـه قـبل عموميت فيض هدايت الهى را بيان مى كند, و اين آيه شرط بهره گيرى از اين فيض را, و تمام مواهب عالم چنين است كه اصل فيض عام است ولى استفاده از آن مشروط به اراده و تصميم است .
(آيـه )ـ امـا از آنـجـا كه تعبير به مشيت و اراده انسان ممكن است اين توهم را ايجاد كند كه انسان چنان آزاد است كه هيچ نيازى در پيمودن اين راه به خداوند وتوفيق الهى ندارد, در آخرين آيه اين سـوره بـه بـيـان نـفوذ مشيت پروردگار پرداخته ,مى فرمايد: ((و شما اراده نمى كنيد مگر اين كه خداوند ـپروردگار جهانيان ـ اراده كندو بخواهد)) (ومـا تشاؤن الا ان يشا اللّه رب العالمين ).
در حـقـيـقت مجموع اين دو آيه همان مساله دقيق و ظريف ((امر بين امرين )) رابيان مى كند, از يـكـسـو مـى گـويد تصميم گيرى به دست شماست , از سوى ديگرمى گويد: تا خدا نخواهد شما نـمـى تـوانيد تصميم بگيريد, يعنى ; اگر شما مختار وآزاد آفريده شده ايد اين اختيار و آزادى نيز از ناحيه خداست , او خواسته است كه شما چنين باشيد.
انـسـان در اعـمـال خود نه مجبور است , و نه صددرصد آزاد, نه طريقه ((جبر))صحيح است و نه طـريـقـه ((تفويض )) بلكه هرچه او دارد, از عقل و هوش و توانائى جسمى و قدرت تصميم گيرى هـمـه از ناحيه خداست و همين واقعيت است كه او رااز يكسو دائما نيازمند به خالق مى سازد, و از سوى ديگر به مقتضاى آزادى واختيارش به او تعهد و مسؤوليت مى دهد.
((پايان سوره تكوير)).
ه نام خداوند بخشایشگر و مهربان
محققاً ما به تو خیر کثیر (فاطمه (علیهاالسلام)) دادیم (1).
پس به شکرانهاش برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن (2).
و بدان که محققا شماتتگوی و دشمن تو ابتر و بلا عقب است (3).
تفسیر آیات
در این سوره منتی بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نهاده به اینکه به آن جناب کوثر داده، و این بدان منظور است که آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند که آن کس که به وی زخم زبان میزند که اولاد ذکور ندارد و اجاق کور است، خودش اجاق کور است، و این سوره کوتاهترین سوره قرآن است، و روایات در اینکه آیا این سوره در مکه نازل شده و یا در مدینه مختلف است، و ظاهرش این است که در مکه نازل شده باشد.
و بعضی از مفسرین به منظور جمع بین دو دسته روایات گفتهاند: ممکن است دو نوبت نازل شده باشد یکی در مکه و بار دیگر در مدینه.
انا اعطیناک الکوثر در مجمع البیان میگوید: کلمه کوثر بر وزن فوعل به معنای چیزی است که شانش آن است که کثیر باشد، و کوثر به معنای خیر کثیر است.
ولی مفسرین در تفسیر کوثر و اینکه کوثر چیست اختلافی عجیب کردهاند: بعضی گفتهاند: خیر کثیر است.
و بعضی معانی دیگری کردهاند که فهرستوار از نظر خواننده میگذرد:
1 - نهری است در بهشت.
2 - حوض خاص رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بهشت و یا در محشر است.
3 - اولاد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
4 - اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است.
5 - علمای امت او است.
6 - قرآن و فضائل بسیار آن.
7 - مقام نبوت است.
8 - تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است.
9 - اسلام است.
10 - توحید است.
11 - علم و حکمت است.
12 - فضائل رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
13 - مقام محمود است.
14 - نور قلب شریف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.
و از این قبیل اقوالی دیگر که به طوری که از بعضی از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش قول است.
صاحبان دو قول اول استدلال کردهاند به بعضی روایات، و اما باقی اقوال هیچ دلیلی ندارند به جز تحکم و بی دلیل حرف زدن، و به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: ان شانئک هو الابتر با در نظر گرفتن اینکه کلمه ابتر در ظاهر به معنای اجاق کور است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است، چنین به دست میآید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریهای است که خدای تعالی به آن جناب ارزانی داشته، (و برکتی است که در نسل آن جناب قرار داده)، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزی که ...
سلام بر دوستان همیشگی
تلاوت بسیار زیبا و مجلسی استاد عبدالفتاح شعشاعی را جهت دانلود
در اختیار شما عزیزان قرار میدهم.
لازم به ذکر است که تلاوت های استاد شعشاعی از اصیل ترین آثار تاریخ تلاوت می باشد.
حتما از شنیدن این تلاوت زیبا لذت خواهید برد.
جهت دانلود قسمت دانلود زیر را رو ی آن کیلیک کنید
با سلام به همه شما بزرگواران و عاشقان قرآن.
امروز تلاوت زیبای سوره حمد استاد محمود شحات انور را به شما عزیزان تقدیم میکنم.
تلاوت بسیار زیبا و جذابی هست.امیدوارم لذت ببرید.
دانلود ادامه ی مطالب
سلام بر دوستان عزیز
امروز هدیه بسیار ارزشمندی را از استاد عبدالباسط به شما تقدیم میکنم.
تلاوت سوره شمس استاد عبدالباسط از شاهکارهای عالم تلاوت محسوب میشود.
امیدوارم لذت ببرید و مرا هم دعا بفرمایید.
سلام بر همه دوستان عزیزم
امروز هدیه بسیار ارزشمندی را از استاد عبدالباسط به شما تقدیم میکنم.
بدون شک این تلاوت از شاهکارهای عالم تلاوت محسوب میشود.
استاد عبدالباسط در این تلاوت مجلسی سوره های
قمر -رحمن- نبا -تکویر- ضحی -انشراح -حمد و بقره را خوانده اند.
امیدوارم لذت ببرید و مرا هم دعا بفرمایید.
با سلام
امروز تلاوت مجلسی و زیبایی را از استاد عبدالباسط تقدیم میکنم.
این تلاوت ماندگار شامل آیاتی از سوره واقعه میباشد.التماس دعا
کلام وحی
این بار سایت قرآن و معارف برای شما
تواشیحی از گروه آل یاسین برای دانلود برای شما قرار داده است.
برای دانلود ادامه ی مطالب
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(۱)اللَّهُ الصَّمَدُ(۲)لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ(۳)وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ(۴)
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ(۱)وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ(۲)وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ(۳)وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ(۴)وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ(۵)وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ(۶)وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ(۷)وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ(۸)بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ(۹)وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ(۱۰)وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ(۱۱)وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ(۱۲)وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ(۱۳)عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ(۱۴)فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ(۱۵)الْجَوَارِ الْكُنَّسِ(۱۶)وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ(۱۷)وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ(۱۸)إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ(۱۹)ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ(۲۰)مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ(۲۱)وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ(۲۲)وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ(۲۳)وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ(۲۴)وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ(۲۵)فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ(۲۶)إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ(۲۷)لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ(۲۸)وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ(۲۹)
در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود،(۱)و در آن هنگام که ستارگان بیفروغ شوند،(2)و در آن هنگام که کوهها به حرکت درآیند،(3)و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشی سپرده شود،(4)و در آن هنگام که وحوش جمع شوند،(5)و در آن هنگام که دریاها برافروخته شوند،(6)و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد،(7)و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود:(8)به کدامین گناه کشته شدند؟!(9)و در آن هنگام که نامههای اعمال گشوده شود،(10)و در آن هنگام که پرده از روی آسمان برگرفته شود،(11)و در آن هنگام که دوزخ شعلهور گردد،(12)و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود،(13)(آری در آن هنگام) هر کس میداند چه چیزی را آماده کرده است!(14)سوگند به ستارگانی که بازمیگردند،(15)حرکت میکنند و از دیدهها پنهان میشوند،(16)و قسم به شب، هنگامی که پشت کند و به آخر رسد،(17)و به صبح، هنگامی که تنفّس کند،(18)که این (قرآن) کلام فرستاده بزرگواری است [= جبرئیل امین](19)که صاحب قدرت است و نزد (خداوند) صاحب عرش، مقام والائی دارد!(20)در آسمانها مورد اطاعت (فرشتگان) و امین است!(21)و مصاحب شما [= پیامبر] دیوانه نیست!(22)او (جبرئیل) را در اُفق روشن دیده است!(23)و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد!(24)این (قرآن) گفته شیطان رجیم نیست!(25)پس به کجا میروید؟!(26)این قرآن چیزی جز تذکّری برای جهانیان نیست،(27)برای کسی از شما که بخواهد راه مستقیم در پیش گیرد!(28)و شما اراده نمیکنید مگر اینکه خداوند -پروردگار جهانیان- اراده کند و بخواهد!(29)
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(۱)مَلِكِ النَّاسِ(۲)إِلَٰهِ النَّاسِ(۳)مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ(۴)الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ(۵)مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ(۶)
بگو: پناه میبرم به پروردگار مردم،(۱)به مالک و حاکم مردم،(2)به (خدا و) معبود مردم،(3)از شرّ وسوسهگر پنهانکار،(4)که در درون سینه انسانها وسوسه میکند،(5)خواه از جنّ باشد یا از انسان!(6)
مانی که زندگی قاریان مشهور جهان را مرور می کنیم ، نامی آشنا دیدگان را به خویشتن خیره می سازد . نامی که رسالت قاریان قرآن را در خاطره ها جاودانه می سازد . شهید القراء نامی است که بی شک هر عاشق قرآنی را بر آن گذر افتاده است . نامی که عاشقان قرآن بارها و بارها برآن درنگ کرده و از خویشتن پرسیده اند که : محمد صدیق از چه رو بدین نام ملقّب گردیده است ؟ مردی که تلاوتهای زیبایش پس از گذر سال ها ، هنوز زینت بخش محافل و مجالس است . مردی که مقلّدان بیشمار از خویش بر جای گذاشته است .
اگر بخواهیم محمد صدیق را بهتر بشناسیم ، شاید بهتر آن باشد که در تذکره عرفا و صوفیان عصر به جست وجوی او بپردازیم ؛ چرا که محمد صدیق پیش از آنکه یک قاری باشد ، یک صوفی است . صوفی که خرقه زهد بر تن کرده و رایحه معرفت و زهد از جای جای تلاوتهایش برمی خیزد . آری ، او صوفی است که جان و زندگی خویش را وقف کلام پروردگار کرده است ، تا بدانجا که لحظه ای مفارقت از کلام دوست بر او چنان گران آمد که نتوانست پذیرای آن گردد و عاقبت جان خویش را در این مسیر قربانی ساخت . او را شهید القراء نامیده اند ، چه آن زمان که طبیبان معالجش وی را از تلاوت کتاب خدا برحذر داشتند ، وی نپذیرفت . چه ، زندگی جدای از مکتب و کلام دوست نه تنها برای او بلکه بر تمامی کسانی که در این مسیر گام گذارده اند ، بسی سخت و دشوار است .
استاد محمد صدیق منشاوی در سال ۱۲۹۹ه.ش. یعنی حدود ۷۳ سال پیش ، در شهر منشاه مصر در خانواده ای بسیار مذهبی پا به عرصه ی وجود گذارد .
« پدرش شیخ صدیق منشاوی یکی از قاریان صوفی منش بود که هرگز در مسیر تلاوتش اجر و پاداشی طلب نکرد . از این رو فرزندش محمد را نیز با چنین علایقی پرورش داد تا جایی که تلاوت را تنها به جهت آنکه متعلق به این کتاب مقدس است برگزید . شیخ صدیق منشاوی را فردی در کمال خشوع و خضوع می خوانند گویند او چنان تقوی پیشه بود که هرگز در هیچ تلاوتی بر اجر و پاداش آن سخنی نگفت . تنها در محل حاضر می شد ، آنگاه با وقاری سرشار از خشیت الهی باز می گشت و این شیوه ای بود که در میان فرزندانش نیز نیک مشهود است ».
محمد صدیق از آنجا که در شهر منشاه تولد یافت چون پدرش به منشاوی ملقب گردید . با تشویق و تعلیم پدر به آموزش معارف قرآنی و تعلیم قرائت های مختلف پرداخت ، چرا که پدرش نیز از قاریان مشهور عصر خود به شمار می آمد . مرحوم استاد منشاوی از همان ابتدا به حفظ کامل قرآن پرداخته و از ۹ سالگی به بعد در ماه مبارک رمضان شبهای قرائت قرآن برگزار می نمود . این امر تا سنین جوانی استاد ادامه داشت . این در حالی بود که پس از چندی با ورودش به رادیوی عربی مصر و پخش تلاوتهایش ، به شهرت او افزوده شد تا آنکه به عنوان یکی از اساتید و قاریان مشهور مصر معرفی شد .
او قاری بزرگی است که در میان متأخران بی نظیر و در میان متقدّمین کم نظیر بوده است . او از مفاخر بزرگ جهان اسلام و مبتکر الحان گوناگون قرآنی به شمار می آید . سبک تلاوت ، صوت زیبا ، لحن گرم و حزین ، تلفظ صحیح و بیان قوی کلمات از مختصّات قرائت مرحوم منشاوی به شمار می آید که با چیرگی و مهارت کامل و تسلّطی فوق العاده شنونده را به آیات الهی متوجه می سازد . او چنان تسلّطی به قرائات سبعه و عشره و راویان قاری دارد که وی را به عنوان یکی از بهترین اساتید این فن در جهان اسلام مطرح نموده است ، تا آنجا که شهرتش را در جای جای جهان اسلام اذعان می دارند .
مرحوم محمد صدیق منشاوی با تسلّطی کامل و سبکی خاص تمامی قرآن مجید را با قرائت ترتیل تلاوت کرده است و اکنون گنجینه ای از نوارهای تحقیق و ترتیل این استاد در آرشیو رادیو قرآن موجود می باشد . تلاوت های این استاد همه هفته از رادیو قرآن جمهوری اسلامی ایران پخش می گردد .
استاد به واسطه زندگی کوتاهش به کشورهای محدودی مسافرت کرده است . از آن جمله به سوریه ، کویت و برخی از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس می توان اشاره کرد که در مساجد مختلف این کشورها به تلاوت قرآن کریم پرداخته است .
سرانجام دست اجل از آستین تقدیر برون آمده ، این بار نیز گلی از بوستان معطر قرآن را گلچین نمود و استاد منشاوی در سن ۴۹ سالگی در سال ۱۳۴۸ ه.ش. در شهر قاهره جان به جان آفرین تسلیم کرد و بدین طریق گرد غم و اندوه را در بر جبین عاشقان کلام دوست نشانید ، هرچند که امروز پس از گذشت سال ها آوای ملکوتی او زینت بخش محافل و مجالس قرآنی و پرورش دهنده استعدادهای نهفته در این مسیر است .
مصطفي اسماعيل
اكبرالقراء استاد مصطفى اسماعيل از مشاهير و نوابغ علم قرائت قرآن در جهان اسلام است كه كلام خدا را با آهنگى بسيار لطيف و دلنشين و با الحانى منطبق با معانى و مفاهيم الهى تلاوت مى كند. وى استادى است بى بديل كه در فن قرائت سبكى بسيار ممتاز دارد. مردى است كه تمامى قاريان جهان در آستان پر از معنويتش سر تعظيم فرود مى آورند و همه به او عشق مى ورزند.
به راستى كه تلاوت شيوا و ممتاز قارى برجسته اى چون مرحوم استاد مصطفى اسماعيل كه توأم با دلپذيرترين نغمات آسمانى و كلام روح بخش آيات الهى مى باشد جان را طراوت و آرامش مى بخشد و اين چنين است كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم مى فرمايند «صداى نيكو زينتى است براى قراء». قاريان مبرز و اهل فن بر اين عقيده اند كه صوت محزون مرحوم استاد مصطفى اسماعيل داراى صفا و پختگى و جذبه اى روحانيست كه به دل هاى مستمعين مى نشيند و از گيرايى خاصى برخوردار است .
مصطفى را ، نه تنها قرائت او بلكه تواضع و جوان مردى اش دوست داشتنى مى كند. وقتى سوره احزاب را مى خواند مردم چنان فرياد به تحسين اومى گشايند كه مجلس به خود مى لرزد و وقتى در اثناى قرائت با تواضع و افتادگى از مردم اجازه پايان قرائت خود را مى خواهد ، آن ها به او اصرار مى ورزند و از او ادامه قرائت را التماس مى كنند. او نيز مى خواند و آنگاه يكى از قرائت هاى استثنايى تاريخ را مى آفريند و سوره الحاقه را چنان مى خواند كه مستمعين را هوش از سر به در مى شود. تلاوت هاى مرحوم استاد مصطفى اسماعيل تا اعماق جان انسان رسوخ نموده و مستمع را به انديشيدن در آيات الهى قرآن و پند و عبرت گرفتن از كلام پروردگار متعال ترغيب ميكند. بجاست در اين زمينه به سخنان حضرت آيت الله خامنه اى رهبر معظم انقلاب اسلامى كه در جمع قاريان و كاركنان راديو قران ، ايراد فرموده اند توجه كنيد:
«هنر قارى قرآن اين است كه هرچه بيشتر معانى قرآن را در ذهن مستمع مجسم بكند؛ به اين نكته توجه كنيد: اين كه مى بيند يك تلاوت گرى يك دفعه گل مى كند و اهل نظر و اهل بصيرت او را قبول مى كنند بى جهت نيست يك علتى دارد. شيخ مصطفى اسماعيل يا عبدالفتاح و اساتيدى از اين قبيل كسانى هستند كه وقتى قرآن مى خوانند شما مى بينيد مفاهيم قرآن در ذهن شان مجسم است؛ احساس مى كنيد او دارد مفاهيم را به شما ميدهد نه حرف را؛ علت (شهرتشان) اينها هست لذاست كه اينها در همان منطقه خودشان هم معروف مى شوند و ديگران و شاگردهايشان مقلد اينها مى شوند. و شما نگاه كنيد بين اين قراء بزرگ؛ مثلا شيخ مصطفى اسماعيل كه من دقت كردم و شايد ديگران هم همين طور باشند من نديدم جايى در وقف مطلق مصطفى اسماعيل نايستد ؛ معمولا مى ايستد ؛ شما هم بايستيد ؛ اين ايستادن صدا را زيباتر و دلنشين تر مى كند و هم معنى ؛ اين هم يك نكته بود » .
شيوه اى را كه مرحوم مصطفى اسماعيل در علم قراءات مبتكر آن بوده است شاهكارى برجسته است كه در آن قارى قرآن همزمان با تلاوت و بيان علم تجويد قادر است تا مفاهيم آيات الهى را به مستمعين برساند و تجسم عينى مفاهيم عميق قرآنى را ايجاد نمايد و اينچنين است كه جوهر و بطن قرآن كريم در لحن زيباى قارى گرانقدر و ارجمندى چون مرحوم استاد مصطفى اسماعيل مى درخشد . مرحوم استاد به كليه قراءات سبعه و راويان قراء تسلط و چيرگى خاصى داشت و با قرائت گوناگون قرآن كريم را تلاوت مى نمود ، اما اكثراً به قرائت ورش مصرى به تلاوت آيات مبادرت مى ورزيد .همچنين او به تمامى مقامات و الحان قرآنى مهارت و استادى وافرى داشت بطورى كه اهل فن او را يگانه مقرى قرآن مى دانند .
مصطفى در ناحيه طنطا از كشور مصر متولد گرديد و تحت آموزش اوليه استاد سيد البدوى قرائت قرآن را فرا گرفته ، سپس در ناحيه طنطا در مؤسسه الاحمدى به همراه شيخ خليل الحصرى در محضر شيخ «ابراهيم سلّام» كه از بزرگترين اساتيد آن زمان بود به تحصيل علوم عالى قرائت پرداخت . زمانى كه مصطفى براى اولين بار به شهر قاهره مسافرت كرد ، در ملاقات با شيخ محمد رفعت قرائت قرآن نمود ، آنگاه امام القرّاء دستانش را در ميان گرفته ، آينده اى درخشان را به او نويد داد . او كه يك نابينا بود با چشم بصيرت مصطفى را به خوبى شناخت و زيبايى كار او را در اعماق وجود خويش احساس كرد .
مصطفى يكى از اساتيد مسلم علم قرائت است ، استادى كه با آشنايى با نغمات و مقامات موسيقى و علم تجويد ، بهترين و بالاترين قرائت ها را آفريده است . او مى گويد : « طريقه تجويد و صوت قرآن كريم بر پايه حدود 18مقام استوار است كه برخى از آنان عبارت اند از : بيات و مشتقات آن... صبا ، شور ، حجاز ، رست ، سه گاه ، عجم ، مرمل ، نهاوند ، عشاق و ... » از نظر مصطفى يك قارى قرآن كه داراى صوتى زيباست ناگزير است كه با موسيقى آشنا باشد و نيز وقف و ابتدا را بايد بداند ، اما اين همه در شرايطى است كه قارى به اصول تلاوت خللى وارد نساخته و حق آيات را ادا كند . صوت خوش در آيات و احاديث نيز پسنديده است و همواره مورد تاييد بوده است . آنجا كه حضرت رسول (ص) فرمودند : « قرآن را با صوت زيبا ، نيكو بخوانيد » و همچنين مى فرمايند : « آن كس كه قرآن را با تَغَنّى و آهنگ قرائت نكند از ما نيست ». همه مى دانند مقصود از غنا و آهنگ در اينجا صوت نيكوست . صوتى كه حق تلاوت را آن چنان كه مورد رضاى خداست فراهم مى سازد .
مرحوم استاد حصرى درباره صوت استاد مصطفى اسماعيل مى گويد « او از جمله قاريان ممتازى است كه در بيان الحان قرآنى تسلط و استادى خاصى داشت.
از نظر مصطفى يك قارى قرآن بزرگترين و بهترين سفير براى اسلام و كشور خود مى باشد . وى در اين راستا عنوان مى كند كه در سفرى كه در سال 1352 به تركيه داشته است استقبال زيادى از سوى مردم و مقامات كشورى صورت گرفت ، تا آنجا كه نخست وزير تركيه خود شخصاً به استقبال و ديدار با وى آمدند و به همراه وزير فرهنگ به مدت نيم ساعت با وى به گفتگو نشستند ، پس از آن قرآنى را كه حروف آن با آب طلا نوشته شده بود ، به او هديه كردند . و نيز طى مسافرت هايى كه به لبنان داشت از سال 1353 به مدت 3 سال در ايام ماه مبارك رمضان به تلاوت قرآن در اين كشور پرداخت ؛ در اينجا نيز به او نشان درجه يك كشور را اعطا كردند . شيخ مصطفى اسماعيل به كشورهاى بسيار زيادى در اقصى نقاط جهان مسافرت كرده است . وى مى گويد : « يك قارى قرآن در قلوب مسلمين جهان جايگاه ويژه اى دارد . مردم از او استقبالى شايسته شخصيت او به عمل مى آورند ، حتى از زمانى كه قدم در فرودگاه آن ديار مى گذارد ، روزنامه ها و مجلات پيرامون تاريخ زندگى او و تاريخ كشورش ، مقالات بسيار مينويسند و راديو و تلويزيون نيز در اين رابطه به پخش برنامه هايى اهتمام مى ورزند ».
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه اى به تلاوت هاى مصطفى اسماعيل علاقه وافرى دارند . ايشان مى فرمايند : « علّت شهرت اين قارى اين است كه به هنگام تلاوت مفاهيم و مضامين را در ذهن مجسم مى كند...»
آرى استاد مصطفى ، از اساتيد برجسته اى است كه چون تلاوت مى كند ، هر جا كه شنونده اى باشد بى اختيار به تحسين و تشويق او لب مى گشايد . آنگاه كه لفظ (ماءِ) را تلاوت مى كند ، چنان مى خواند كه مستمع آب را در مقابل ديدگان مجسم مى كند . اين حالت در تمامى كلمات و آيات مشهود است .
از مشهورترين اماكنى كه استاد در آن مكان ها به تلاوت قرآن پرداخته است ، مسجد جامع اموى ، جامع كبير در لبنان ، مسجد امام حسين (ع) در عراق ، مسجدالاقصى ، مسجدالحرام و مسجد جامع كبير در پاريس را مى توان نام برد .
اين اساتيد بزرگ علم قرائت قرآن علاوه بر تلاوت هاى مجلسى ، تمامى قرآن كريم را نيز به شيوه ى تحقيق و ترتيل قرائت كرده است كه در اكثر كشورها ، شيفتگان كلام الهى ، به تلاوت هاى زيباى او گوش جان سپرده ، از آن بهره ها مى گيرند و قاريان بسيار با استماع تلاوت هايش دراين راه به مراتب اعلى در قرائت قرآن رسيده اند . تلاوت هاى اين استاد مسلم علم قرائت همه هفته از راديو قرآن جمهورى اسلامى ايران به سمع دوستداران تلاوتهاى ايشان مى رسد .
سرانجام شيخ مصطفى اسماعيل پس از عمرى پربار ، در حالى كه شيفتگان بيشمارى از تلاوت هاى دلنشين خويش برجاى گذارده بود ؛ در سال 1359 ه.ش. در شهر قاهره به سوى معبود شتافت و بدين سان جهان اسلام در غم از دست دادن نابغه اى - كه سراسر جهان به عظمتش معترف بود - سوگوار گرديد . فردى كه با صوت و لحن دلنشين اش توانست بسيارى را فراسوى دين مبين اسلام رهنمون سازد . همانگونه كه خود بارها گفته بود : يك قارى قرآن بزرگترين سفير قرآن عزيز است .
نام : محمد رفعت
ملیت : Egypt
سال تولد : ۱۳۰۰ هـ . ق
وی از مفاخر جهان اسلام در زمینه تلاوت قرآن کریم بوده است و در علم قرائات روشی منحصر به فرد داشته و در میان قاریان بزرگ جهان جایگاه ویژه ای به خود اختصاص داده است . مرحوم استاد محمد رفعت در سال ۱۳۰۰ ( ه . ق ) ( مطابق با ۱۲۶۱ ه . ش ) در شهر قاهره ، دیده به جهان گشود . او در سن شش سالگی به بیماری شدیدی مبتلا شد، بدین جهت بینایی خویش از دست داده و تا پایان زندگی از این نعمت محروم گردید . زایری که سال ها قبل به شوق زیارت « بیت الله الحرام » به حجّ مشرف شده بود ، نقل می کند که هنگام بیتوته در مناء به مسجد خویش وارد شدم ، ناگهان خیل عظیمی از زایران شهرهای مختلف را مشاهده نمودم که در این مسجد گرد آمده و به تلاوت قاری نابینایی که در بالای صفّه نشسته و با صدایی بسیار زیبا و ملکوتی قرآن را قرائت می کرد ، گوش سپرده اند . در آن لحظه از نوای قرائت استادانه او متحیّر شده ، از خود بیخود گشتم ، چرا که تاکنون چنین صوت زیبایی را که متناسب با معنی آیات قرآن باشد از دیگری نشنیده بودم . آنگاه که او دهان به تلاوت می گشود خیل جمعیت که از کشورهای گوناگون در آن محل جمع شده بودند ، مهر سکوت بر لب زده و مشتاقانه قرائت وی را استماع می کردند . و… آن قاری کسی جز امیر القرّاء ، استاد شیخ محمد ، محمود رفعت نبود . گویند : در آن زمان که کودکی بیش نبود ، چون شیخ علی محمود ، صوت زیبای او را شنید ، به شدّت گریست ، تا بدانجا که به حالت اغما افتاد. وی زمانی که دریافت که این کودک نابینایی است که چنین زیبا نغمات قرآن را سر می دهد ، در حالی که می گریست ، به همراهان او وعده داد که در آینده ای نه چندان دور به مرتبه ای بس والا خواهد رسید . و به حقیقت نیز چنین شد ، تا بدانجا که گوی سبقت را از شیخ علی محمود و احمد ندا در ربوده و بر آنان در این مجالس پیشی گرفت . آری نام شیخ محمد رفعت ، در تاریخچه قرائت قرآن نامی است بس آشنا . نامی که همگان را شهرت و عظمتش در رسیده است . نامی که پیرامون او افسانه های بیشماری رونق گرفت . چه او را نابغه ای شگفت می پنداشتند . مفتی سوریه پس از وفات وی در وصف استاد می گوید : اسلام ، با وجود او جوانی و نشاط از سر گرفت. گویند یکبار افسری کانادایی به نزد مدیر رادیوی انگلیس آمده ، از او درخواست کرد تا ملاقات او را با شیخ رفعت فراهم آورد ، چرا که پس از استماع صوت شیخ تحت تاثیر واقع شده ، پذیرای دین اسلام شده بود . صوت روح بخشی که سکینه روح و جان و عواطف است . مدیر رادیو نیز به خواسته این شخص پاسخ مثبت داده ، و زمینه ملاقات او را با شیخ فراهم کرد تا جایی که آن مرد توانست مدتی را در کنار او زندگی کند . این افسر پس از انقضای این مدت با بازگشت به سرزمینش – در وصف چنین نابغه ای که تمامی ویژگی ها و خصایص نبوغ در او جمع گردیده بود – مقاله ای را به رشته تحریر در آورد . وی در آن مقاله عنوان داشت که شیخ ، اولین و تنها قاری قرآنی است که تعدادی بیشمار از غیر مسلمانان شیفته قرائت های زیبای او گشته اند . نخستین کسی که با تشویق های خود وی را به سوی آموزش و قرائت قرآن کشانید ، پدرش شیخ محمود بود و سپس نزد شیخ محمود حنفی که در شناخت الحان قرآنی استاد برجسته ای بود شروع به فراگیری قرآن کریم نمود . مجله « کلّ شیء » از جمله نشریات معاصر استاد ، در شماره ۵۵۴ خود می نویسد : « در روز های سه شنبه و جمعه هر هفته وقتی ساعت به ۹ می رسید ، در محلی که جلسه قرآن برای استاد محمد رفعت تشکیل می شد انبوهی فوق العاده از جمعیت مسجد را احاطه می کرد ، آنگونه که دیگر در آن مسجد مکانی خالی از جمعیت یافت نمی شد . در این هنگام تلاوت استاد محمد رفعت در این مجلس مستقیماً از رادیو به سرتاسر کشور پخش می گردید و همگان می توانستند از صوت دلنشین استاد که معانی آیات قرآن را نیز در اذهان مستمعین بر جای می گذاشت استفاده کنند . و همراه با احساسی از شوق و حوصله که حاصل تاثیر آیات نورانی قرآن و صوت دلنشین استاد بود به تلاوت نابغه دوران خود گوش فرا دارند . و این در حالی است که در آن ساعت خیابان ها و محلات شهر خالی از سکنه شده و بدین طریق ، این قاری قرآن با صوت زیبایش توانسته بود مردم را به سوی قرآن جذب نموده و به قولی به آنان حیاتی دوباره ببخشد » . مشهور است که در سال ۱۳۵۶ ه. ق . رادیوی بریتانیا تلاوت سوره هود مرحوم استاد رفعت را که در مدت سه روز در مسجدی که جمع کثیری از مردم برای استماع آن اجتماع کرده بودند ، ضبط نمود و بدلیل برخورداری از کیفیت بالایی که این نوارها از لحاظ صوت ، لحن وعلم تجوید و قرائت ، دارا است اکنون به عنوان یکی از مفاخر بزرگ بریتانیا محسوب می شود . استاد رفعت نیز در همین مکان « قصار السور » را با چهارده روایت قرائت نمود . تنها فرزند استاد ، محمود رفعت است که هم اکنون در قید حیات می باشد . از جمله کسانی که در قرائت خویش به تلاوت های استاد رفعت استناد می جویند ، استاد ابوالعینین شعیشع می باشد . نیز استاد مرحوم عبدالباسط در ایام جوانی به تقلید از این استاد بزرگ می پرداخته است . شیخ ابوالعینین شعیشع در رابطه با آشناییش با استاد چنین گوید که : « من افتخار شاگردی در محضر استاد را دارم ، چرا که از ایشان تاثیر بسیار گرفتم . حتی آن زمان که در محل زندگی خود بودم و صدای استاد از رادیو به گوش مستمعین می رسید ، در آن زمان صدای شیخ رفعت تنها صدایی بود که از رادیو پخش می شد . او در مکان مرتفعی به تلاوت می پرداخت و من همواره حریص بر دیدار استاد بودم . درست ۳۴ سال پس از تاسیس رادیو من با شیخ آشنا شدم . در آن زمان بسیاری از مردم به آواز گوش می دادند و برخی به مسائل دیگر . اما اشتیاق من به صوت شیخ تا آنجا بود که همواره به مکان تلاوت شیخ می رفتم – آن زمان از ساعت ۹ تا ۳۰/۹ شب برنامه صحبت شیخ از رادیو پخش می شد- با وجود اینکه هوا بسیار سرد بود و من کودکی بیش نبودم ، در آن محل می ماندم و پس از تمام شدن برنامه صحبت شیخ به منزل باز می گشتم وهمواره سعی می کردم از او تقلید کنم ، پره ای اوقات موفق می شدم . و گاهی نیز نمی توانستم اما تلاش خود را به کار می بردم . زمانی که کارم را تازه در رادیو شروع کردم . برای اولین بار بود که ایشان را ملاقات می کردم ؛ استاد در حال تلاوت سوره ای بودند و من گوش می کرم ، پس از آن که تلاوت خود را به پایان رساندند ، جلو رفتم و دستهایشان را بوسیدم . استاد پرسیدند : شما چه کسی هستید ؟ گفتم : شعیشع هستم . شیخ در این هنگام مرا در آغوش کشید و با صدای آرامی گفت : بیا فرزندم ، بیا جلو . من از مدتها پیش می خواستم صدای تو را بشنوم . البته پیش از آن من در رادیو برای اولین بار قرائتی کرده بودم و شیخ صدای مرا شنیده بود . من هم هرگاه به مسجد می رفتم نزدیک نمی آمدم ، اما گویا شیخ مشتاق بود که صدای مقلدش را بشنود و او را از نزدیک ببیند ، هر چند که به خوبی تقلید نمی کردم امّا کم کم با تکرار پیشرفت کردم . بار دیگر وقتی برای خواندن نماز به مسجد رفته بودم ، خود را به شیخ معرفی کردم ، ایشان مرا بسیار تشویق و تشجیع کردند ، تا به آن حدّ که دلم از محبت استاد لبریز شد ، و همواره در پی فرصتی بودم که این محبت را جبران کنم . پس از آن جریان از من خواستند نوارهایی را که در رادیو بود تصحیح کنم زیرا یک سری کلمات قرائت شیخ از آن ها حذف شده بود . من هم بلافاصله پذیرفتم ؛ چون به شیخ علاقه فراوانی داشتم و دوست داشتم این نوارها را که از بهترین قرائت های استاد بوده تصحیح کنم . در حالی که استادم در قید حیات نیست ولی همانطور که در زمان حیاتش از وی جدا نبودم هم اینک نیز که سالها از رحلتش می گذرد از وی جدا نیستم». شیخ احمد الرزیقی که از قاریان معروف عصر حاضر است درباره استاد رفعت چنین اظهار می دارد : «مرحوم شیخ رفعت ـرحمه الله ـ در قراءات تبحری کامل داشت در علم وقف و ابتدا مسلط بوده و خداوند در صورت ملکوتی وی نعمتش را به کمال رسانده و نیز به شناخت مقامات الحان قرائت را عطا کرده بود چنان که استاد آیه ای را در مورد وعده ها و توصیف بهشت تلاوت می کرد در آن آیه نغمه و آهنگی را انتخاب می نمود که شنونده کیفیت بهشت را می توانست تجسم کند و یا اگر آیه ای را در مورد عذاب تلاوت می کرد با انتخاب الحان مناسب شدت عذاب و آتش جهنم را به مستمع می فهماند » . آری شدت اشتیاق مردم به تلاوت استاد رفعت تا بد آن حدّ بود که سالنهای مخصوصی برای مستمعین شیخ ساخته شد . هرچند که این سالن ها ، امروزه با رحلت اکثر یاران شیخ خالی مانده و از بین رفته اند اما بسیاری از آن ها هنوز به حال خود باقی است . ساعات تلاوت شیخ در ایام سه شنبه و جمعه ، ساعاتی مقدس در نظر تمامی مسلمین جهان بود ؛ ساعاتی که مسجد فاضل شاهد انبوهی از جمعیت می شد حال آنکه در آن زمان نه رادیو و نه میکروفونی وجود داشت . از میان کسانی که همواره در محل تلاوت شیخ در رفت و آمد بودند ، استاد « کامل الاشناوی » بود . او می گوید : « من احساس می کنم صوت و لحن او با آن نغمات زیبا دریچه ای از ایمان و معرفت را در قلبم گشود ». شیخ رفعت زمانی از رادیو کناره گرفت اما پس از آنکه باز به رادیو بازگشت ، آرامش و اطمینان ، قلوب تمامی مسلمین را در بر گرفت ، چرا که او چون اسطوره ای در میان مردم مطرح بود . منزلش میعادگاه عاشقان علم و ادب ، مؤمنین و ملحّنین بزرگ بود و آنان همواره بر این مهم اذعان دارند . عاقبت دست تقدیر چنین اراده کرد که این صوت طلایی خاموش گشته، و این تار آسمانها ( قیثاره السماء ) شکسته گردد . آری عاقبت این نابغه بزرگ اسلام در گذشت ، اما صوت چون اضواء پرفروغ خورشید باقی ماند تا همواره رهگشای انسان ها گردد . صوتی که در خدمت کلام خداوند قرار گرفت و به علم قرائت اعتبار دیگری بخشید. سرانجام این ستاره ی پرفروغ در سنین ۶۹ سالگی به سال ۱۳۶۹ ه ق . ( ۱۳۲۸ ه. ش . ) در شهر قاهره خاموش گردید گرچه یادش هرگز در خاطره ها از بین نخواهد رفت . زندگی و شرح حال این استاد و قاری بزرگ جهان را – که خدمتی شایان در علم قرائت برای عاشقان این راه به انجام رسانیده است – موّرخانی بزرگ از جمله « خیر الدین زرگلی » در کتاب الاعلام و « مذاکرات » با عکس درج نموده اند همچنین در جراید « الصحف المصریه » و « اخبار الیوم » مورخه ۱۹۵۰م همزمان با فوت استاد محمد رفعت به درج شرح حال و زندگی نامه این قاری قرآن پرداختند . خیر الدین زرگلی در کتاب خویش چنین می نویسد : « محمد بن رفعت ، از مشهورترین قاریان عصر حاضر و آگاه ترین آنان به مواقع وقف و ابتداء در آیات قرآن کریم می باشد . او در قاهره ولادت یافت و در همان جا به رحمت خداوند پیوست . او در آغاز کودکی روشنایی دو چشمش را از دست داد . استاد رفعت در زمینه ی وقف و ابتدا و تجوید و ترتیل قرآن سبکی متمایز ابداع کرد ، صوت زیبا و دلنشین او چنان بود که قلبها را مسحور ساخته و شیفته خویش می نمود . او با الحان و نغمات موسیقی در قرآن آشنا بود . تلاوتهای بسیاری از این استاد در رادیوی مصر و لندن موجود است »
استاد عبد الباسط محمد عبد الصمد
ولادت و نسب:
استاد عبدالباسط محمد عبد الصمد در سال 1927 در روستاى المزاعزه يکى از توابع شهر اَرمنت در استان قنا در جنوب مصر متولد شد، او در مکانى پاک که به امر قرآن کريم از حيث حفظ و تجويد اهتمام مىشد متولد شد،جدّ او استاد عبدالصمد از مردان با تقوا و از حافظان قرآن که از نظر حفظ قرآن کريم و تجويد و احکام آن مردى متمکّن بود،و پدر بزرگِ مادرى او عارف بالله استادِ جليل ابو داود صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت، مى باشد ، اما پدرش استادعبدالصمد يکى از مدرّسين حفظ و تجويد قرآن کريم بود، 2 برادر او محمود و عبدالحميد در آموزشگاه (مکتب) قرآن را حفظ مى کردند و برادر کوچک آنها عبدالباسط هم در سن 6 سالگى به ايشان ملحق گرديد.
اين کودک با استعداد به مکتب استاد امير در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترين وجه از او استقبال کرد چرا که آثار مهارتهاى قرآنى را (که با شنيدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح وشام براى او حاصل شده بود) دراو ديده بود، استاد امير جمله اى از امتيازات و استعدادها را در شاگرد مستعدّش مى ديد که او را از سايرين ممتاز مى ساخت مانند سرعت فراگيرى ، هوش و ولع شديد در تبعيّت از استاد ، و دقت در خوب اداء کردن مَخارج الفاظ و وقف و ابتداء و صوت زيبائى که گوشها را با شنيدن و يا گوش دادن به آن مى نواخت…
استاد عبدالباسط در گفتگوهاى خود گفته است: (( سنّم 10 سال بود که حفظ قرآن کريم را در خلال اين مدّت به پايان بردم و مانند نهرى روان از زبانم جارى مى شد، پدرم کارمندى در وزارت نقل و انتقال وپدر بزرگم از علماء بود … من از ايشان راهنمائى خواستم که قرائتها راچگونه فرا گيرم و آنها مرابه شهر طنطا درشمال مصررا هنمائى کردند تا به دست استاد محمد سليم علوم قرآن و قرائات را فرا گيرم اما مسافت ميان ارمنت که يکى از شهرهاى جنوب مصر است تا طنطا درشمال بسيار دور بود ولى موضوع ، موضوع آينده و برنامه ريزى براى آن بود، اين بود که براى سفر آماده شدم اما يک روز مانده به رفتنم به سوى طنطا از آمدن استاد محمد سليم به ارمنت مطلع شديم، او آمده بود تاکلاسى براى آموزش قرائات در مدرسه دينى ارمنت بر پا کند اهالى ارمنت استقبال شايسته اى از او کردند و پيرامونش حلقه زدند چرا که ايشان مى دانستند اين مرد کيست و قدرت او در علم و قرآن را مى دانستند و گوئى قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوى ما روانه کرده بود اهل بلاد گروهى را با عنوان (اصفون المطاعنه) براى حفظ قرآن، تشکيل دادند بنابراين استاد ، علو م قرآن و قرائات را آموزش مى داد و قرآن کريم را تحفيظ مى نمود ، من به آنجارفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور کردم و متن شاطبيه که متنى مخصوص به علم قرائات هفتگانه است را حفظ کردم.))
پس از اينکه استاد عبد الباسط به سن 12 سالگى رسيد از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه به کمک استاد سليم ـ که از عبدالباسط به هر جا که مى رفت تعريف، مىکرد ـ دعوتهائى به سوى او روانه شد ، چراکه گواهى استاد سليم نقطه اطمينان همه مردم بود.
زيارت ازمَزار بانوزينب (س):
در سال 1950 به زيارت آل بيت رسول الله (ص) و عترت طاهرينش رفت ،آنچه باعث اين امر شد محفلى بود که به مناسبت ولادت زينب کبرى (س) بر پا شده بود،بانيان اين محفل جمعى از بزرگانى از مشاهير قاريان مانند استاد عبدالفتاح الشعشاعى،استاد مصطفى اسماعيل ،استاد عبدالعظيم زاهر و استاد ابو العينين شُعيشَع و غير ايشان ازنخستين قُرّاء راديو بودند…پس از گذشت نيمى از شب و در حالى که مسجد زينبيه از گروهِ انبوه محبين آل البيت (ع) که از هر نقطه آمده بودند موج مى زد،يکىاز نزديکان عبدالباسط از مسئولين مجلس اجازه خواست تا اين جوان با استعداد 10 دقيقه اى را به تلاوت بپردازد ، او اجازه داد وقارى جوان از سوره احزاب در ميان جمعيتى با اين کثرت شروع کرد…سکوت همه جاى مسجد را فرا گرفت و همه ديده ها يه اين قارى کوچک جلب شد که با جرأت در جايگاه قاريان بزرگ نشسته است…اما سکوت دقائقى بيش طول نکشيد و تبديل به فريادهائى شد که مسجد را مىلرزاند،(الله اکبر) (ربنا يفتح عليک)… الخ که اين فريادها مستقيماً از دل برمى خواست،و به جاى 10 دقيقه قرائت به يک ساعت و نيم ادامه پيدا کرد ،حضّار تصور مى کردند که ستونها و ديوارهاى مسجد هم با آنها هم صدا شده اند و گوئى که صداى سنگها را مى شنيدند که تنزيه و تسبيح مى گفتند.
معرفى عبدالباسط به راديو:
با پايان يافتن سال 1951 استاد ضباع از عبدالباسط خواست تا براى قرائت در راديو اقدام کندولى عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعيد و نيز به جهت اينکه راديو يک برنامه خاص و منظّمى را مى طلبد مايل بود که اين قضيه را به آينده واگذار کند امّا از آنجا که خواست وبرنامه هاى الهى مافوق همه اراده ها وبرنامه ها است استاد ضباع نوارى را که عبدالباسط در روز ولادت زينب کبرى (س) خوانده بود ،که بسيار اعجاب برانگيز هم بود، به هيئت داوران راديو داد و همگان از اداء قوى و صوت عالى او تعجب کردند …و به هر حال در سال 1951 عبدالباسط به راديو راه يافت تايکى از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد،پس از به دست آوردن اين شهرت در طول چند ماه ، عبدالباسط ناچار بود که سر پناهى در قاهره بر پا کند و همراه با خانواده اش که ايشان را از صعيد منتقل کرده بود در جوار فرزند رسول خدا زينب (س) اقامت کند بانوئى که مسبّب شهرت و ملحق شدنش به راديو شده بود و به قول ميليونها نفر از مردم او را چون موهبتى به اسلام و مسلمانان هديه کرده بود ، با ملحق شدن اوبه راديو اقبال مردم براى خريد گيرنده هاى راديوئى زياد شد و در اکثر خانه ها گسترش يافت و هر کس دريک روستا يا يک منطقه راديوئى داشت، صداى آن را بلند مى کرد تا همسايگان هم صداى او را بشنوند بالاخص در روزهاى شنبه مضافاً به اينکه محافل خارجى او هم مستقيم بر امواج راديو پخش مى شد.
ديدار از کشورها:
از سال 1952در ماه مبارک رمضان و يا غير رمضان مسافرتهاى او به دورترين نقاط عالم شروع شد، حتى بعضى از دعوتهائى که از او مى شد به مناسبت برگزارى يک محفل نبود بلکه از اودعوت مى شد تا در آن کشور حضور داشته باشد و هنگامى که سوال مى شد به چه مناسبتى از استاد دعوت کرده ايد ؟ مى گفتند: که محفل به خاطر ايشان برگزار شده است چرا که هنگامى که استاد در يک محفلى حضور دارد فضائى از سُرور و شادى در آن مکان حاکم مى گردد … اين قضيه از استقبال کشورهاى مختلف جهان از او در چهار چوب استقبالهاى رسمى و دولتى و يا مردمى معلوم مى شود … رئيس جمهور کشور پاکستان در فرودگاه به استقبال او آمد او را ملاقات کرده و با او مصافحه نمود، در جاکارتا در کشور اندونزى در بزرگترين مساجد آنجا به تلاوت قرآن کريم پرداخت در حالى که هر گوشه مسجد ازحاضرين پر شده بود و جمعيت با مسافت يک کيلومترمربع به خارج مسجد کشيده شده بود ودر ميدانِ مقابل مسجد بيش از 250 هزار مسلمان تا صبح در حالى که سر پا ايستاده بودند به صداى او گوش مى داند…از ميان کشورهائى که عبدالباسط به آنجا سفرنمود هند است ، او به مسافرت به کشورهاى عربى و اسلامى بسنده نکرد ، بلکه شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پيمود تا در همه نقاط به مسلمانان دست پيدا کند… ازمشهورترين مساجدى که در آن به تلاوت پرداخته است ، مسجدالحرام در مکه ،مسجد نبوى (ص) در مدينه منوره ، مسجد الاقصى در قُدس ، مسجد ابراهيمى (ع) در فلسطين و مسجد اَموى در دمشق و مساجد مشهورآسيا ، آفريقا، ايالات متحده، فرانسه ، لندن، هند و اکثر کشورهاى جهان بوده است هيچ روزنامه رسمى و يا غير رسمى از عکس و نوشته هائى که بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدير و احترم است، خالى نيست.
بيمارى و وفات:
مرض قند در اوشدت گرفت ،اما او با تناول غذاها و نوشيدنى هاى مختلف با اين بيمارى به مبارزه مىپرداخت، ولى با اضافه شدن التهاب کَبدى، ديگر توان مقاومت در برابر اين دو مرض را نداشت، او را به بيمارستان دکتر بدران در جيزه بردند ، اما اطبّاء به او توصيه کردند که براى معالجه به لندن برود ، او به آنجا رفت اما پس از اقامت يک هفته اى در آنجا از پسرش ابن طارق که همراه او بود خواست که او را به مصر برگرداند و گوئى که احساس کرده بود که روزگار عمر سپرى شده است و وقت لقاء خداوند نزديک شده و براستى زندگى جز ساعتى نيست که به زودى مى گذرد ، روز وفات او به مَثابه صاعقه اى بود که بر قلوب ميليونها مسلمان در هر مکانى از دنيا واردآمد، هزاران نفر از دوستداران صدا، اداء، و شخصيت او با تمام اختلاف زبان و … جنازه اورا تشعيع کردند ، در اين تشعيع همه سُفراء کشورهاى جهان به نيابت مردمشان حضور داشتند،و چون عبدالباسط سبب پيوند و علاقه در بين بسيارى از مردم در کشورهاى مختلف بود روز 30 فبريه در هر سال روز تکريم از اين قارى بزرگ اعلام شد تا مسلمين به يادِ روزِ 30/11/1988 ياد او را گرامىداشته باشندروزى که او ازميان ما رفت واز زندگى اين دنيا به زندگى جاودانى پيوست.
پودر گیاهی ماریانا تنگ کننده واژن
----------------------